دلم گرفته آسمون!

دلم گرفته آسمون ، نمی تونم گریه کنم

شکنجه می شم از خودم ، نمی تونم شکوه کنم


انگاری کوه غصه ها رو سینه من اومده

باز داره باورم می شه ، خنده به من نیوموده

دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم

تو روزگار بی کسی یه عمره که در به درم

حتی صدای نفسم ، می گه که توی قفسم

من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم

دلم گرفته آسمون ، یه کم منو حوصله کن

نگو که از این روزگار ، یه خورده کمتر گله کن

منو به بازی می گیرن عقربه های ساعتم

برگه تقویم می کنه لحظه به لحظه لعنتم

آهای زمین نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد